پارسیس کامپیوتر آنچه میدانیم یک قطره است،آنچه نمیدانیم یک اقیانوس،باسفربه دنیای پارسیس،جرعه ای بیشتر از اقیانوس علم بنوشیم اینم چند نمایی از نمایشگاه دهه محرم هنرستان کاردانش فخری از زاویه دوربین... به سفارش خانم سمیعی و خانم غفاری
سه شنبه 9 دی 1390برچسب:نمایشگاه عکس,نمایشگاه عاشورا,عکس عاشورائیان,گروه عکاسان,هنرستان فخری,عکس,عاشورا, :: 15:55
این عکس ها چند نمونه از عکسهایی است که مخصوص نمایشگاه دهه محرم توسط بچه های گروه عکاسان حرفه ای گرفته شده...
پنج شنبه 8 آذر 1390برچسب:نمایشگاه عکس,نمایشگاه عاشورا,عکس عاشورائیان,گروه عکاسان,هنرستان فخری,عکس,عاشورا, :: 19:4
روزهای بهمن ماه و نمایشگاه دهه فجر 10بهمن 1390-دلم نیومد از امروز بگذرم و نوشتن خاطره شو بذارم برای بعد... این روزها ، خیلی سرمون شلوغه... بچه ها یک دوره سکون و آزمون و مطالعه را پشت سر گذاشتند و حالا وقت جنب و جوش و تلاطم و حرکته...از کودکی و از دوران خوش دبستان عاشق این روزا بودم...اون روزا انگار ما قدر این دهه رو بیشتر می دونستیم...هر وقت آهنگ "ایران ایران ایران ..." از بلندگوی مدرسه پخش می شد تمام وجودم مملو از شور و هیجان می شد...انرژی می گرفتیم...من و شمایی که بچه جنگیم قدر این آرامش رو انگار بیشتر می دونیم و قدر خونایی که ریخته شد و قدر دیدن لبخند مادرمون که مارو در آغوش مهر خودش جا میده... این روزا ، هر روز معاون پرورشی مدرسه آهنگهای انقلابی رو با تلاطم بچه ها همراه می کنه تا ما هم در حس و حال پدرانمون که بودند و دیدند و مبارزه کردند غوطه ور بشیم... از همون روز اول،یعنی 1 بهمن ماه 1390 فعالیت های برنامه ریزی شده مون رو شروع کردیم...و هنرجویان عکاسی با هنرجویان موفق سال قبل هنرستان(که قبلا دعوت شده بودند) مصاحبه کردند و فیمبرداری و عکس برداری کردند و در طول چند روز عکس ها و فیلمها رو مونتاژ کردم تا برای نمایشگاه دهه فجر آماده بشند... امروز 2شنبه پرکارترین روز نمایشگاه برای کلاس ما بود،چون کلاسی که قرار بود در اختیار بچه ها قرار بگیره تا اون روز اشغال بود...اون روز تمامی طرح ها،عکس های روتوش شده،جعبه کادو،لیبل سی دی،کارت پستال های موضوعی،عکس های قدیمی ترمیم شده،عکس های سه تیکه همه هنرجویان را جمع آوری کردیم و با نظر مدیر محترم هنرستان بهترین ها رو برای نمایش انتخاب کردیم... با کمک همه بچه ها، شروع به تزیین محوطه کلاس کردیم...روز پرشور و هیجانی بود،هر کسی یه نظری میداد و بقیه نظرشون رو درمورد اون موضوع اعلام می کردند،با اینکه وقت خیلی کمی داشتیم ولی سعی همه بچه ها بر این بود که بهترین کار رو ارائه بدند...پایه برای عکس های قاب شده نداشتیم ، با بچه ها رفتیم سراغ انباری مدرسه و به کمک معاون فنی که الحق و انصاف همیشه یاری رسونه؛ یک سری وسایل تزیینی پیدا کردیم،مکعب های چوبی،درخت،بعلاوه صندلی های پایه بلندی که برای پایه عکسها مناسب بودند...یک سری از بچه ها هم رفته بودند نمی دونم از کجا،از این وسایل تزیینی رنگی پیدا کرده بودند...یکی هم تورهای رنگی زرد و سبز پیدا کرده بود و آورد... کلا همه داشتند فعالیت می کردند تا نمایشگاه عکس شون برقرار بشه...بعد از کلی گشتن و یافتن شروع به تزیین کردیم، مکعب های چوبی و چند تا کارتن مقوایی آقای سجادی شدند پایه و پارچه های رنگی پوشش اونها برای محل قرار گیری کارت پستال ها و جعبه های کادو... درختی که شاید سالها در انباری تنها و خسته مونده بود و شاید پیش خودش فکر میکرد دیگه فراموش شده،حالا روز پیروزی انقلاب دوباره برگاش آب خوردند و شد درخت سی دی و از هر شاخه اش سی دی هایی با لیبل های زیبا آویزون بود... تورهای رنگی شدند شبیه خیمه و رفتند تا سقف پیشرفت و ترقی ؛و عکس های روتوش شده بچه،وسط اون همه تلاطم و هیاهو،روی بدنه خیمه امید، آروم گرفتند... صندلی ها شدند پایه برای عکسای قاب دار و تخته سیاه کلاس که با پارچه سبز سیر روش ، شده بود تخته سبز؛حالا زخم میخ ها رو به جون می خرید تا استواری و پایداری رو به دوستانش هدیه بده و در آخر قابهای سه تیکه چوبی ، روی تنه مهربون تخته، استوار و پا برجا شدند... یک کامپیوتر و کلیه مخلفاتش هم شد، وسیله آموزش هنرجویان عکاسی، تا با حضور بازدیدکنندگان علاقمند بتونند در زمانی که در اختیار داشتند در مورد روتوش توضیحاتی رو به بازدید کنند بدهند و به قول اهالی رسانه، بطور زنده یک روتوش همان جا و در حضور علاقمندان انجام دهند... امروز تا ساعت 4 عصر مدرسه با تعدادی از بچه ها مدرسه موندیم،تعجب نکنید این روزا مدیر و معاونین مدرسه هر روز تا ساعت 5 و گاهی بیشتر مدرسه اند ...انشالله خدا بهشون قوت و نیروی مضاعف بده ساعت 5 کلاس ضمن خدمت اقدام پژوهی داشتم، اصلا نمیدونم چه طور ناها رخوردم و خودم رو به کلاس رسوندم، ولی الحق جناب موسوی خورشیدی اونقدر با انرژی صحبت می کردند که متوجه گذر زمان نشدم... |